رادينرادين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

آقا رادین

عکسهای ناب از مدل های خوابیدن و بازیگوشیه پسری

احترام نظامی برای بابایی رضای مهربون و زحمتکش برای دیدن عکسهای باحالم خاله ها لطفا به ادامه مطلب سر بزنید:  داستان خوابیدن رادین به روایت تصویر قبل از خواب که گشنم میشه و یکم خودمو چنگ میزنم بعدش مامانی کلی تلاش میکنه که من بخوابم بعضی وقتا خواب میبینم رفتم کنار دریا اونم چه کنار دریایی پر از نینی های نازنازی یه وقتایی هم خواب میبینم بابایی داره میره کیش منو با خودش نمیبره ممکنه توی خواب یهو یادم بیاد راستی امروز چقدر اذیت کردم و خندم بگیره   ممکنه بیدار بشم و توی فکر باشم یا اینکه دنبال بابا و مامانم بگردم دوباره با عکسام برمیگردم حتما ... . . . ....
31 فروردين 1391

روزی سخت برای یک مامان و بابای بی طاقت

ای خدا خیلی ناراحتم. دارم از ناراحتی دق میکنم فردا قراره رادین کوچولوی من ختنه بشه و این موضوع حسابی روح و روانمو به هم ریخته. از روزی که توی سونوگرافی فهمیدم نی نی جونم پسره فکر و خیال ختنه کردنش آزارم میداد و الان که یه روز مونده به این روز لعنتی ختنه کردن، خیلی خیلی ناراحتم. وقتی به چشمای معصوم و مهربون رادینم نگاه میکنم بی اختیار اشکام سرازیر میشه خدایا من تحمل درد کشیدن پسرم رو ندارم. نمیدونم بعد از عمل تا کی و چه مدتی درد داره اما همون درد توی اتاق عمل برای این نی نی کوچولوی من خیلی زیاده. خدایا کمک کن پسر نازم زیاد درد نکشه و اذیت نشه و زود هم خوب بشه. ...
27 فروردين 1391

دعا، دعا، دعا

خاله های خوب و مهربونم سلام. این منم رادین که الان دارم باهاتون حرف میزنم. من امروز از مامانم خواستم که بهم اجازه بده چند جمله ای رو با خاله های خوبم صحبت کنم. خاله جونیا بابا رضای من کارش توی جزیره کیشه و خیلی از من و مامانم دوره. وقتی که من هنوز نبودم دور شدن از مامانم برای بابا رضا خیلی سخت بود و حالا که من هم به جمع خانواده اضافه شدم این سختی برای بابا جونم چند برابر شده. چند روز پیش که برای اولین بار میخواست از من دور بشه و بره کیش نمیدونید که با چه بغضی منو بوسید و باهام خداحافظی کرد حتی صدای گریه منو ضبط کرد و با خودش برد تا توی مواقع دلتنگی بهش گوش بده. از اون طرف هم مامانم مدام گریه و زاری میکنه واسه بابام چون این دو نفر اصلا...
26 فروردين 1391

اتفاقات مهم زندگی رادین از تولد تا امروز

تولد رادین:  سه شنبه 7/1/91 ساعت 11:20 شب ترخیص از بیمارستان و ورود رادین به خانه جدیدش:  چهارشنبه 8/1/91 ساعت 6 عصر اولین حمام رادین:  پنجشنبه 9/1/91 شروع یرقان:  شنبه 11/1/91 (یکی از بدترین روزهای زندگی من و رضای عزیزم) اولین مهمانی رفتن رادین:  یکشنبه 12/1/91 خونه مامان جون مهین افتادن بند ناف رادین که من و باباییشو کلی خوشحال کرد:  12/1/91 ساعت 1:03 نبمه شب بالا رفتن زردی رادین تا 17 و نقل مکان به خونه مامان جون مهین:  دوشنبه 13/1/91 بردن رادین به بیمارستان و قرار دادنش در دستگاه برای پایین آمدن زردی: سه شنبه 14/1/91 تمام شدن زردی رادین گلم: پنجشنبه 16/1/91 حمام 1...
26 فروردين 1391

داستان به دنیا آمدن رادین عسل

طبق تشخیص خانم دکتر شهبازی که تمام دوران بارداریم رو تحت نظر ایشون بودم تاریخ زایمان طبیعیم 28 فروردین میشد و من چون میخواستم سزارین بشم باید چند روز زودتر زایمانم انجام میشد و من از خانم دکتر خواستم که تاریخ سزارینم رو 20 فروردین بذاره تا با تاریخ سالگرد ازدواجم همزمان باشه و دوتا از زیباترین وقایع زندگی من و رضا جون توی یه روز باشه و خانم دکتر هم همین تاریخ رو برام تعیین کرده بود. از اواخر اسفند ماه دکتر شهبازی رفت مسافرت و قرار بود روز 14 فروردین برگرده و من برای آخرین ویزیت روز 14 ام برم مطب. توی اون مدتی هم که خانم دکتر نبود همش نگران این بودم که مبادا زایمانم بنا به دلایلی زودتر پیش بیاد و توی اون ایامی باشه که دکترم نیستش. ه...
25 فروردين 1391

تقدیم به وجود پاک و مهربان همسرم یگانه عشق جاویدان من

رضای عزیزم، عشق اول و آخر من، نمیدانم با کدامین زبان و با چه واژگانی نهایت عشق و سپاسم را تقدیم وجود مهربانت کنم. عزیز مهربانم میخواهم به وسعت عشقی که به تو و ثمره عشقمان رادین دارم بارها و بارها بگویم همسر بی همتایم، ممنون و سپاسگزارم از تو. ممنونم از تو که در تمام مدت با هم بودنمان هیچگاه اجازه ندادی طعم سختی را بچشم و بدانم سختی زندگی چیست. عزیزکم ممنونم که در تمام روزهای  ناب و پر استرس بارداری همراهیم کردی و ترسها و دلهره های نهانی و آشکارم را با عمق وجودت درک کردی و یاریم کردی در تاب و تحمل آنها. تک ستاره آسمانم چگونه بگویم که چقدر ممنون و سپاسگزارت هستم که این چند روز بعد از زایمان را که برایم سختترین روزهای زندگیم بودند تو با هم...
23 فروردين 1391

بازگشت مامان مهرناز به وبلاگ

سلام به همه دوستان خوب و مهربونم. اول از هر چیز میخواستم از همه دوستان عزیزم که این مدت با ارسال پیامهای تبریکشون محبت خالصانه خودشون رو نثار قدوم زیبای پسرم کردند یه تشکر ویژه کنم و به همشون بگم خیلی دوستتون داریم و به دوستیتون محتاجیم. من الان یه مادرم. به مادری که همه وقتش رو داره صرف نگهداری و بزرگ کردن این هدیه زیبای خداوندی میکنه. از روز 28 اسفند من دیگه نتونستم مطلبی توی وبلاگ رادین جون بذارم و به همین علت هم الان میخوام سال نو رو به همه دوستان خوبم تبریک بگم. از همسر عزیزم هم خیلی تشکر میکنم که این مدت مدام وبلاگ پسری رو چک میکرد و نظرات دوستانمون رو برای من میخوند و جوابهای منو برای اونا می نوشت و عکسهای رادین رو هم برای همه دوستا...
23 فروردين 1391

فرشته آسمونی

وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَبِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُلَمَجْنُونٌ عشق ما رادین ساعت ٢٣:٢٠ مورخه هفتم فروردین یکهزاروسیصدونودیک پا به دنیای ما گذاشت خاله ها و دوستان عزیز برای دیدن بقیه عکسهای رادین میتونید روی ادامه مطلب کلیک کنید :   همه به بیمارستان آریا اومده بودن تا در خوشحالیه ما سهیم باشن قربونتون بشم که تا ساعت 3 صبح بابا رضا رو تنها نذاشتین و پیشش توی بیمارستان موندین لحظات پر از استرس و خوشحالی پشت در اطاق عمل اولین دیدار بابا رضا با رادین با ارزش ترین هدیه خداوند مسافر کوچولو خواب ارومی رو  توی بیمارستان کنار مامان مهربونش...
13 فروردين 1391

فتبارک الله احسن الخالقین

بنام خدایی که هر چه دارم از اوست و متعلق به خود اوست. منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت...هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات...پس در هر نفس دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب... از دست و زبان که برآید       کز عهده ی شکرش به در اید باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده. پرده ی ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه ی روزی به خطای منکر نبرد. گر کسی وصف او ز من پرسد     بی دل از بی نشان چه گوید باز عاشقان کشتگان معشوقند             ...
12 فروردين 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آقا رادین می باشد